Adore you<3(Part⁹)
پارت 9
3 روز بعد ...
ا. ت : اووووف خدا بکشتت الیا منو سه روزه از کار انداختی خوبه بهم قول داده بودی فقط یک روزه.
ا. ت ویو
به سمت اتاق کوک رفتم و برنامشو براش خوندم و باز هم دوباره با همون نگاه های دیوونه کنندش منو نگاه میکرد .
دارم سست میشم یکم دیگه ادامه بده ذوب میشم از خجالت
کوک: اوکی ... امروز یک کارمند جدید داریم حدود ساعت 9میرسه لطفا تا اتاقم راهنماییش کن و خودت هم بیا داخل
ا. ت:چشم( تعظیم)
کوک:( پوزخند)
ا. ت:( اخم و تعجب)
ا. ت : همممم ... میتونم برم؟
کوک : مرخصی (با دو انگشت در رو نشون میده)
ا. ت این روزا خیلبیی به کوک فکر میکرد و کوک هم همینطور هر دوشون دوست داشتن بینشون باهم تا ابد خوب باشه اما ... امان از ...
ا. ت ویو
داشتم داخل اتاقم طرحا رو بررسی میکردم که در زده شد و با چیزی که دیدم چشمام 18 تا شد
باورم نمیشه
خودشه؟
3 روز بعد ...
ا. ت : اووووف خدا بکشتت الیا منو سه روزه از کار انداختی خوبه بهم قول داده بودی فقط یک روزه.
ا. ت ویو
به سمت اتاق کوک رفتم و برنامشو براش خوندم و باز هم دوباره با همون نگاه های دیوونه کنندش منو نگاه میکرد .
دارم سست میشم یکم دیگه ادامه بده ذوب میشم از خجالت
کوک: اوکی ... امروز یک کارمند جدید داریم حدود ساعت 9میرسه لطفا تا اتاقم راهنماییش کن و خودت هم بیا داخل
ا. ت:چشم( تعظیم)
کوک:( پوزخند)
ا. ت:( اخم و تعجب)
ا. ت : همممم ... میتونم برم؟
کوک : مرخصی (با دو انگشت در رو نشون میده)
ا. ت این روزا خیلبیی به کوک فکر میکرد و کوک هم همینطور هر دوشون دوست داشتن بینشون باهم تا ابد خوب باشه اما ... امان از ...
ا. ت ویو
داشتم داخل اتاقم طرحا رو بررسی میکردم که در زده شد و با چیزی که دیدم چشمام 18 تا شد
باورم نمیشه
خودشه؟
۱۳.۲k
۰۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.